آموزش و پرورش در ایران
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکرده است. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
آموزش در ایران باستان
در فلات ایران، دست کم از پانزده هزار سال پیش، انسان زندگی میکرده است. دربارهٔ چگونگی آموزش و پروش مردمانی که پیش از آریاییها در این سرزمین زندگی میکردند آگاهی چندانی در دست نیست.
نزدیک به چهار هزار سال پیش، آریاییها و از آن جمله مادها، پارسیها و پارتیها به سرزمین ایران مهاجرت کردند. مادها در غرب و پارسیها در جنوب و پارتیها در شرق فلات ایران ماندگار شدند و حکومتهایی تشکیل دادند.
مادها در حدود هفصد سال پیش از میلاد در سرزمینهای غرب ایران چیره شدند و دولت ماد را بنیان گداشتند. در دورهٔ مادها، کودکان و نوجوانان راه و رسم زندگانی و کار و جنگاوری را در خانه و ایل میآموختند. آموزش رسمی مخصوص روحانیان بود. روحانیان، گذشته از خواندن و نوشتن، اصول و مراسم دینی، اخترشناسی و شیوههای پیشگویی سرنوشت دیگران را در مراکز دینی فرا میگرفتند. مردم دیگر از خواندن و نوشتن بیبهره بودند. مادها خطی شبیه خط میخی داشتند.[۱]
در دوران هخامنشی، آموزش رسمی ویژهٔ روحانیان زرتشتی (موبدان)، شاهزادگان و دولتمردان بود. اما چون در آیین زرتشت آموزش و پرورش به مانند زندگی مهم شمرده شده بود، مردم ایران به پیروی از گفتار حکیمانهٔ زرتشت، یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، اخلاق و مهارتهای سودمند را به فرزندان خود آموزش میدادند. در آن زمان آتشکدهها جایگاه رسمی آموزش بودند و موبدان علاوه بر درسها مذهبی، پزشکی، ریاضی و اخترشناسی نیز درس میدادند.
نخستین دانشگاه
در دورهٔ ساسانی فرهنگ و تمدن ایرانی به شرق و غرب گسترش یافت. اما هنوز هم آموزش به گروهی خاص محدود میشد. در این دوران مهمترین مرکز علمی و آموزشی دوران باستان، دانشگاه جندیشاپور، در شهر گندی شاپور به وجود آمد. این شهر را شاپور ساسانی بنیان نهاد و تا حدود قرن چهارم پس از اسلام آباد بود. در دانشگاه گندی شاپور دانشمندان ایرانی در کنار دانشمندان هندی، یونانی و رومی به فعالیت علمی و بحث و گفت و گو مشغول بودند. وقتی مدرسهٔ آتن در سال ۵۲۹ میلادی بسته شد، بسیاری از دانشمندان یونانی به گندی شاپور مهاجرت کردند. در زمان خسرو انوشیروان بیمارستانی در این شهر ساخته شد و آموزش طب ایرانی، یونانی و هندی رونق گرفت.
آموزش در دوران قاجار
در دوران قاجار جنگهای ایران و روس رخ داد که با شکست ایرانیان و از دست رفتن بخشهای زیادی از ایران همراه بود. البته ان شکست دردناک باعث شد که دولتمردان دلسوز و فرهیختگان جامعهٔ آن روز به علت شکست ایرانیان آگاه شوند که همانا بیخبری از دانش و فن آن روزگار بود. از این رو، در سال ۱۲۳۱ هجری قمری، ۵ نفر دانشجو به انگلیس فرستاده شد؛ نخستین چاپخانهٔ سربی در ۱۲۲۷ هجری قمری در تبریز به کار افتاد؛ نخستین روزنامه را میرزا صالح، از دانشجویان فرستاده شده به انگلیس، به نام کاغذ اخبار در ۱۲۵۳ هجری قمری منتشر کرد؛ و نخستین مدرسه به شیوهٔ امروزی با همت میرزا حسن خان رشدیه در ۱۲۵۴ هجری قمری در ارومیه و در سال بعد در تبریز کار خود را آغاز کرد.
بنیانگذاری دارالفنون
دارالفنون مرکز آموزشی دانش و فن نوین بود که در سال ۱۲۳۱ هجری شمسی با تلاش میرزا تقیخان امیرکبیر در تهران بنیانگذاری شد. نخستین معلمان این مدرسه، اروپایی و بیشتر اتریشی بودند. نخست صد نفر فراگیر از میان فرزندان اشراف و بزرگان دولتی برای تحصیل در آن انتخاب شدند که در رشتههای نظامی، پزشکی، داروسازی، معدن و مهندسی به تحصیل مشغول شدند. دارالفنون آزمایشگاه فیزیک، شیمی و داروسازی و کارخانهٔ شیشه و بلور و شمعسازی و چاپخانه داشت و فراگیران علاوه بر مطالعهٔ نظری، به فعالیتهای عملی نیز میپرداختند. برای مثال، مسیو کرشیش اتریشی، که معلم توپخانه و ریاضی بود، به کمک دانشجویان خود دستگاه فرستندهٔ تلگراف ساخت که آغازی برای گسترش ارتباط از راه دور در کشور بود.
آموزش و پرورش نوین
بر اساس قانون اساسی ایران، آموزش و پرورش برای همهٔ کودکان و نوجوانان ایرانی تا دورهٔ متوسطه رایگان است و دولت وظیفه دارد امکان تحصیل را برای همگان از طریق وزارت آموزش و پرورش فراهم سازد.
نظام آموزشی ایران دارای دورهٔ ابتدایی (پنج سال) دوره راهنمایی (سه سال) دوره متوسطه ( سه سال) و دورهٔ پیش دانشگاهی است. علاقهمندان به کارهای عملی و فنی مهارتهای لازم را در هنرستانها و آموزشگاههای کار و دانش میگذرانند.
دانشآموختگان دوره پیشدانشگاهی در صورت موفقیت در آزمونهای سراسری (کنکور)، به دانشگاه وارد میشوند.
وضعیت پرورش تفکر در مدارس ایران
در نظام آموزشی ایران هرچند که در ظاهر به پرورش تفکر اهمیت داده میشود و از اهداف آموزشی به حساب میآید ولی در عمل وضعیت به گونهای دیگر است.
مدرسهها، امروزه در ایران با انتقال فراوان مفاهیم تکراری بیمعنا، فرصت اندیشیدن را از شاگردان گرفتهاند. در حقیقت نظام آموزشی ایران فقط به کتابهای درسی و حفظ کردن آنها توسط دانشآموزان اهمیت میدهد. این در حالی است که تنها انتقال اطلاعات برای اندیشیدن کافی نیست. اندیشیدن نیز هدف نیست بلکه وسیلهای برای شناخت حقیقی است.
علت اصلی شکست و ناکامی بیشتر معلمان در برابر نوآوریهای آموزشی بهویژه پرورش تفکر، باورهای غلط و از پیشساختهٔ آنان است. مثلاً معلمان به جای اینکه روش آموختن و اندیشیدن را به شاگردان بیاموزند، آنان را در مقابل دانستهها و واقعیتهای علمی قرار میدهند. به عقیده جروم برونر مهم نیست که شاگردان چه میآموزند بلکه مهم این است که چگونه میآموزند.[۲]
ساختار آموزشی ایران سده ۱۴
ساختار آموزشی نوین و امروزی ایران در سده ۱۴ هجری خورشیدی شکل گرفته است. از اوایل حکومت پهلوی شکلگیری سازمان آموزشی ایران در سطح مدرسه (۶ تا ۱۸ سالگی) به صورت کنونی آغاز شد و تغییرات بسیاری را تا به امروز به خود دیده است.
•پیشینه
در سال ۱۳۰۰، شورای عالی معارف به وجود آمد و امور فنی آموزشگاهها از آن پس به تصویب آن شورا رسید. در سال ۱۳۰۶ وزارت معارف برای مدارس خارجی حدودی تعیین کرد و در سال ۱۳۱۹ مدارس آمریکایی و انگلیسی برچیده شد، ولی مدارس فرانسوی تا سوم شهریور ۱۳۲۰ باقی ماند. از اول فروردین ۱۳۱۲ تمام دبستانهای دولتی که تا آن زمان ماهیانه کمی از دانش آموزان میگرفتند، رایگان اعلام شدند و برای پرورش آموزگار در اسفند ۱۳۱۲ قانون تربیت معلم وضع شد.
در سال ۱۳۱۷ در سازمان و برنامه دبیرستانها تغییراتی داده شد که سبب سنگینی دستور تحصیلات و رعایت نکردن ذوق شاگرد شد و مواد درسی منظور گردید که در زندگی مورد نیاز نبود. دوره آموزش متوسطه که تا آن زمان دو دوره سه ساله بود و دوره دوم دارای چند رشته بود و دانش آموز در انتخاب آنها آزادی داشت به سه دوره تبدیل شد:
۱. دوره اول سه ساله ۲. دوره دوم دو ساله که دنباله دوره اول و اجباری بود ۳. دوره آخر یک ساله که به سه رشته ادبی، ریاضی و طبیعی تقسیم میشد. همچنین در برنامه دانشسرای عالی، حق اختیاری که دانشجویان از سال ۱۳۱۳ در انتخاب شهادتنامههای گوناگون داشتند سلب شد و به طور کلی آموزش و پرورش، مقتدر و متمرکز شد و چون دولت مقتدر بود تذکرات را نمیپذیرفت. اما در مقابل این تغییرات نامطلوب همان سال یک دوره کامل کتب درسی برای دبیرستانها تالیف شد.
در سال ۱۳۱۳ محل تحصیل دورهٔ ابتدایی را «دبستان» و مدرس این دوره را «معلم» و محل تحصیل دوره متوسطه را «دبیرستان» و مدرس این دوره را «دبیر» نامیدند. در سال ۱۳۱۳ دانشگاه تهران تاسیس شد. در سال ۱۳۱۴ فرهنگستان ایران برای حفظ و ارتقای زبان فارسی به وجود آمد و به وضع واژههای فارسی و جایگزین در برابر واژههای بیگانه پرداخت.
در سال ۱۳۰۴ (آغاز سلطنت رضا شاه) در کشور ۱۰۹ هزار دانش آموز با ۶ هزار معلم وجود داشت و در سال ۱۳۲۰ (پایان سلطنت رضا شاه) ۵۳۶ هزار دانش آموز و ۱۴ هزار معلم وجود داشت. از سال ۱۳۲۶ تأسیس مدارس و آموزشگاههای فنی و حرفهای آغاز شد. در سال ۱۳۴۱ مقرر شد که هرساله عدهای از مشمولین نظام وظیفه دارای مدرک دیپلم به کار آموزش در روستاها مشغول شوند.
تاریخ تحول اداری سازمان آموزش و پرورش ایران
۱. سال ۱۲۳۲: اولین بار وزارتخانهای با نام وزارت علوم پدید آمد که ماموریت اصلی آن نظام دادن به امور آموزش و پرورش کشور به سبک جدید بود.
۲. سال ۱۲۸۹ : اولین بار قانون اداری معارف کشور به تصویب رسید و نام وزارت علوم به وزارت معارف تغییر یافت و برای آن تشکیلات جدیدی مشخص شد.
۳. سال ۱۳۱۷ : نام وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر یافت و برنامه ریزی و نظارت بر امور آموزش و پرورش دورههای ابتدایی، متوسطه و عالی و امور فرهنگی کشور به این وزارتخانه واگذار شhuiد.
۴. سال ۱۳۴۳ : وزارت فرهنگ به وزارتخانههای آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر و سازمان اوقاف تقسیم شد و امور آموزش و پرورش عمومی و عالی به وزارت آموزش و پرورش واگذار شد.
۵. سال ۱۳۴۶ : وزارت علوم و آموزش عالی به وجود آمد و امور آموزش عالی کشور به این وزارت واگذار شد.
۶. سال ۱۳۵۸ : وزارت علوم و آموزش عالی با الحاق بخشهایی از وزارت فرهنگ و هنر به آن تبدیل به وزارت فرهنگ و آموزش عالی شد. امور آموزش و پرورش عمومی همچنان بر عهدهٔ وزارت آموزش و پرورش ماند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل یافت و بخشهای فرهنگی را عهدهدار شد.
۷. سال ۱۳۶۱ : دانشگاه آزاد اسلامی به پیشنهاد علی اکبر هاشمی رفسنجانی و با استفاده از امکانات و حمایت دولت تشکیل شد، که هدف از تاسیس آن گسترش آموزش عالی بدون استفاده از بودجهٔ دولت بود و امروزه بیش از نیمی از آموزش عالی کشور را بر عهده دارد.
۸. سال ۱۳۶۶ : دانشگاه پیام نور که آموزش آن به صورت غیرحضوری، خودخوان و از راه دوراست به منظور گسترش آموزش عالی در اقصی نقاط کشور و تحصیلات بومی و فراهم آوردن امکان ادامه تحصیل برای داوطلبان شاغل یا خانه دار تأسیس شد.
۹. سال ۱۳۷۵ : وظایف مربوط به آموزش نیروی انسانی در حوزهٔ پزشکی و پیراپزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی جدا و به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی واگذار شد.
۱۰. سال ۱۳۷۹ : وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تـحقیقات و فناوری تغییر نام داد و وظایف برنامه ریزی، ارزیابی و نظارت، بررسی و تدوین سیاستها و اولویتهای راهبردی در حوزههای تحقیقات و فناوری به وظایف وزارتخانه مذکور افزوده شد.
اداره کنونی امور آموزش و پرورش
هم اکنون امور آموزش و پرورش کشور توسط وزارتخانهها و سازمانهای زیر انجام میگیرد :
۱) آموزش و پرورش عمومی (پیش دبستانی، دبستانی، راهنمایی تحصیلی، متوسطه و پیش دانشگاهی) با وزارت آموزش و پرورش.
۲) آموزش عالی در رشتههای غیر از پزشکی با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
۳) آموزش عالی در رشتههای پزشکی با وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
۴) آموزش عالی در تمام رشتهها به صورت غیرانتفاعی توسط دانشگاه آزاد اسلامی.
۵) آموزش و پرورش عالی دینی توسط حوزههای علمیه.
۶) آموزش و پرورش نظامی به وسیله نیروهای مسلح و دانشگاههای نظامی.
۷) آموزش مدیران و برخی از کارشناسان و کارکنان با مراکز مدیریت دولتی (سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور)
۸) آموزشهای اختصاصی توسط مراکز آموزشی وابسته به وزارتخانهها و سازمانهای مختلف.
شورای عالی آموزش و پرورش
در سازمان اداری وزارت معارف مصوب ۱۲۸۹ شمسی، شورای عالی معارف پیش بینی شده بود. این شورا از آن زمان تاکنون تحت عناوین شورای عالی معارف، شورای عالی فرهنگ و شورای عالی آموزش و پرورش فعالیت داشته است. این شورا مهمترین شورای سیاست گذاری و تصمیم گیری در مورد امور آموزش و پرورش عمومی کشور است. تعیین خط مشی، هدفها، مقررات، ضوابط و برنامههای وزارت آموزش و پرورش و بررسی برنامهها و مطالب کتابهای درسی از جمله وظایف شورای عالی آموزش و پرورش است. اعضای این شورا به مدت ۴ سال توسط رئیس جمهور منصوب میشوند.
نهادهای وابسته به وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر
۱. پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش: که در سال ۱۳۷۲ به منظور تهیه و اجرای تحقیقات مختلف در حوزهٔ آموزش و پرورش با همکاری وزارت علوم تاسیس شد.
۲. شورای تحقیقات وزارت آموزش و پرورش : که به منظور سیاست گذاری در مورد تحقیقات وزارت آموزش و پرورش و تعیین اولویتهای پژوهشی تشکیل شد. در این شورا تعدادی از استادان دانشگاهها، معاونان وزارتخانه و کارشناسان زبده عضویت دارند.
۳. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی : که انجام پژوهشهای مربوط به برنامه ریزی و کتابهای درسی و تالیف، چاپ و انتشار کتابهای درسی را بر عهده دارد.
۴. سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس : وظیفه عمده این سازمان، برنامه ریزی و نظارت بر اجرای ساختمانهای مدارس و توسعه و تجهیز آنها است.
۵. انجمن اولیا و مربیان : که سعی در تحکیم و توسعه رابطه بین مدارس و خانوادههای دانش آموزان و مشارکت اولیا در امور تربیتی مدارس دارد.
۶. نهضت سوادآموزی : که سوادآموزی بزرگسالان بیسواد و انتشار کتابهای مناسب برای آنان را بر عهده دارد.
۷. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان : تهیه و انتشار کتاب و فیلمهای مناسب برای کودکان و نوجوانان، تاسیس کتابخانه و قرائتخانه، انجام پژوهش درمورد کودکان و نوجوانان و ارائه امکانات فرهنگی و هنری برای آنان از جمله وظایف این سازمان است.
۸. سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد): که انتخاب دانش آموزان بااستعداد برای تحصیل در دورههای راهنمایی تحصیلی و دوره متوسطه و برنامه ریزی و نظارت بر گسترش مدارس تیزهوشان را انجام میدهد.
۹. سازمان آموزش و پرورش استثنایی : که تربیت کودکان و نوجوانان ناشنوا و نیمه شنوا، نابینا و نیمه بینا، عقب مانده ذهنی و ناسازگار را بر عهده دارد.
تغییرات مقاطع تحصیلی
در قانون اساسی فرهنگ مصوب آبان ماه ۱۲۹۰ هجری شمسی، دوره ابتدایی به عنوان اولین دوره ی تحصیلی و مدت آن شش سال ذکر شده است. پس از آن تعلیمات ابتدایی، عمومی، اجباری و مجانی اعلام شده است. کودکانی که روز اول مهرماه هرسال شش سال تمام داشتند می توانستند در پایه ی اول ثبت نام کنند. طبق این قانون اساسی، دورههای تحصیلی ایران شامل دوره ابتدایی ۶ سال و دوره اول و دوم متوسطه هرکدام ۳ سال بودهاست. در سال ۱۳۴۵ ساختار آموزشی کشور تغییر کرد و شامل دوره ابتدایی ۵ سال، دوره راهنمایی ۳ سال و دوره متوسطه ۴ سال شد. در سال ۱۳۷۰ دورههای تحصیلی شامل دورههای زیر شد:
۱.دوره آمادگی (۱ سال): پیش دبستانی در سالهای اخیر به مقطع ابتدایی افزوده شده است. درواحدهای پیش دبستانی کودکان پنج ساله به مدت یک سال بنابر اهداف خاص این دوره، آموزشهای لازم را دیده و برای ورود به دوره ی ابتدایی آماده می شوند. به همین دلیل به آن آمادگی نیز می گویند.
۲.دوره ابتدایی (۵ سال): کودکانی که روز اول مهرماه هرسال شش سال تمام دارند، در دوره ابتدایی ثبت نام نموده و به مدت پنج سال این دوره را می گذرانند.
۳.دوره راهنمایی (۳ سال): پس از تغییر مدت دوره ی آموزش ابتدایی (سال ۱۳۴۵)، دوره ای به نام راهنمایی به مقاطع تحصیلی آموزش همگانی افزوده شد. این دوره از سال تحصیلی ۵۱-۱۳۵۰ در ایران آغاز گردید که مدت تحصیل در آن سه سال است. قبول شدگان دوره ی پنج ساله ابتدایی در دوره ی راهنمایی ثبت نام می کنند.
۴.دوره متوسطه (۳ سال): پیش از ۱۳۷۰، فارغ التحصیلان دوره ی راهنمایی تحصیلی وارد دوره ی متوسطه می شدند. مدت دوره ی متوسطه چهار سال و شامل دو گرایش نظری و فنی وحرفه ای بود (دوره متوسطه نظام قدیم).ازسال تحصیلی ۷۲- ۱۳۷۱ دوره ی متوسطه به صورت نظام ترمی- واحدی به صورت آزمایشی در چند واحد دبیرستانی آغاز گردید.
۵.دوره پیش دانشگاهی (۱ سال)
از سال ۱۳۹۱ مقاطع تحصیلی به این صورت درخواهدآمد:
۱.دوره آمادگی (۱ سال)
۲.دوره ابتدایی (۶ سال)
۳.دوره اول متوسطه (۳ سال)
۴.دوره دوم متوسطه (۳ سال)
سوادآموزی در ایران
سوادآموزی یکی از مهمترین مسائل آموزش و پرورش جامعه ایران محسوب میشود، چرا که برپایه آمار منتشر شده در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، ایران بالغ بر ۲ میلیون نفر بیسواد دارد (۳٫۶ درصد از کل جمعیت)[۱] که توانایی خواندن و نوشتن را ندارند. البته این آمار دقیق نیست و شامل افراد کورسواد و کمسواد نمیشود و پیشبینی میشود هنوز ۲۰ درصد مردم کشور بیسواد هستند. زمانی که آمار بیسوادان ایران را با سایر کشورها مقایسه میکنیم، به وخامت اوضاع سوادآموزی در کشورمان پی میبریم.
•تاریخ باسوادی در ایران
مردمان تمدن جیرفت که به طور معتبر از ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد در فلات ایران(در نزدیکی کرمان امروزی) حضور داشتند از سطح سواد و آگاهی مناسبی برخوردار بودهاند. برای نمونه میتوان از روشهای محاسبهای که در آن زمان برای بازگانی و تجارت به کار میرفته و امروزه در کاوشگاه باستانی جیرفت بدست آمده است، از سطح آگاهی مردمان ساکن فلات ایران در آن دوران آگاه شد. همچنین از سنگنوشتهای که در آن خط نوشتاری به کار رفتهاست و مربوط به ۳۲۰۰ پیش از میلاد است میتوان نتیجه گرفت که مردمان تمدن جیرفت ایران اولین مخترعان خط بودهاند.[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹] تا پیش از این پنداشته میشد سومریان مخترع خط بودهاند. اما با کاوشی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ انجام شد، این تصور دگرگون شد.
همچنین در دوران زرتشت و بواسطهٔ آموزههای او، اندیشههای فلسفی و جُستارهای علمی در میان ایرانیان رواج یافت. در دوران هخامنشی (حدوداً ۵۰۰ پیش از میلاد) و در دوران پادشاهی کوروش بزرگ و داریوش بزرگ که عدل و داد در ایران رواج یافته بود و دادگاهها در همهٔ امپراطوری رونق داشتند، بسیاری از مردم، فرزندان خود را برای فراگیری و آموزش اصول قضاوت، برای آموزش به آموزشگاهها میفرستادند. آن چنان که از استوانهٔ معروف کوروش بزرگ برمیآید، مردم ایران در آن زمان مردمانی متمدن و آگاه بودهاند.
در آن زمان فیلسوفان بسیاری چون استانس در ایران زاده شدند که استاد فیلسوفان پیشاسقراطی یونانی مشهوری چون دموکریتوس بودهاند.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]
در دوران اشکانیان (حدوداً همزمان با میلاد مسیح) روابط دوستانهای میان زرتشتیان و مسیحیان وجود داشت و بسیاری از مردم در این دوره بواسطهٔ برخورد مذهبی و اندیشهای این دو دین، درگیر مسائل فلسفی شده بودند، که محصول آن ظهور ادیان جدیدی چون مانیگری در دوران ساسانیان بود. در دوران ساسانیان(پس از میلاد مسیح) نیز پادشاهان ساسانی چون شاپور اول، اهمیت ویژهای بر امر دانش میگذاردند و در همان دوران بود که بزرگترین دانشگاه پزشکی جهان باستان، به نام گندیشاپور گشوده شد. گندیشاپور همچنین دارای کتابخانهٔ بسیار بزرگی بود که بعدها به دستور عمر، خلیفهٔ دوم اهل سنت به آتش کشیده شد. در دوران ساسانیان بسیاری از منابع پیشینیان سامان گرفته بود و به صورت نوشته و کتاب درآمده بود. پس از حملهٔ اعراب نیز ایرانیان همچنان در سواد و دانش پیشتاز بودند، به گونهای که بیش تر امور اداری و نوشتاری دربار حاکمان عرب، به دست ایرانیان انجام میشد. ظهور شاعران بزرگی چون فردوسی٬ مولوی٬ خیام٬ نظامی٬ حافظ و سعدی، کشتی دانش و حکمت را بر واژگان منظم سوار کرد، که خود عامل نگهداری و حفظ زبان پارسی شد. بر خلاف همهٔ دیگر کشورهای گشوده شده به دست اعراب چون مصر و لبنان و دیگر کشورها که زبان عربی جایگزین زبان بومی شد، ولی ایرانیان به واسطهٔ فرهنگ کهن و پربار خود، مغلوب این زبان بیگانه نشدند و تنها به پذیرش دین اسلام که حقیقتی از جانب خدا بود، اکتفا کردند. فیلسوفان و دانشمندان بزرگی چون ابن سینا٬ ابوریحان بیرونی٬ خیام٬ ملاصدرا و فارابی و صدها کس دیگر نیز در این دوران شکوفا شدند. در این دوران سواد آموزی بیش تر در مکتب خانهها انجام میشد که آموزگار غالباً آموزش دیدهٔ دروس مذهبی بوده است. در دوران قاجار نیز، ۷ روز پیش از قتل امیرکبیر، نخستین دانشگاه رسمی ایران راه اندازی شد که دارالفنون نام داشت و استادان ایرانی تحصیل کرده در اروپا در آن به آموزش دانش و فنون جدید میپرداختند.
پیشینه برنامههای سوادآموزی در ایران
میتوان سال ۱۲۸۶، یعنی زمان تشکیل اولین کلاسهای اکابره را سرآغاز فعالیتهای سوادآموزی دانست. برنامههای سوادآموزی ایران در طی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۵۰ را میتوان سه مرحله دانست. در ابتدا سوادآموزی تنها با هدف کاستن از تعداد بی سوادان و بدون توجه به ملاحظات اقتصادی-اجتماعی بود. دراین دوره که از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۱ ادامه داشت، پیوند بین آموزش ابتدایی و بزرگسالان گسسته بود.
در مرحله دوم یعنی در دوره ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ سوادآموزی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف توسعه وعمران کشور تلقی شدهاست. تاسیس سپاه دانش در سال ۱۳۴۱ نیز ظاهرأ با همین هدف صورت گرفتهاست.
مرحله سوم خصوصیات خاصی دارد که مهمترین آن تشکیل سازمان جهانی به نام «کمیته بینالمللی پیکار جهانی با بی سوادی» میباشد. در این مرحله، اثرات اقتصادی سواد مورد توجه قرار گرفت و تشکیلات سوادآموزی متحول شد. فعالیت کمیته ملی پیکار با بی سوادی تا سال ۱۳۴۹ بیشتر در اجرای برنامههای آموزشی خلاصه میشد. تجربیات حاصل از اجرای برنامههای سوادآموزی در این دوره اتخاذ این راهبرد را، که امور اجرایی برنامههای سوادآموزی به ادارات و سازمانهای دولتی واگذار شود و کمیته ملی پیکار با بی سوادی در نقش برنامه ریز و طراح طرحهای اجرایی و نیز تدبیر امور سوادآموزی فعالیت نماید، ضرورت بخشید. لکن، تمام این تدابیر نتایج مورد انتظار را به دست نیاورد و با وجود افزایش نرخ سواد، تعداد بی سوادان همچنان افزایش یافت.
پس از پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) در سال ۱۳۵۷ و آغاز دوبارهٔ فعالیتهای سوادآموزی امیدهای تازهای به وجود آمد اما سرشماری ۱۳۶۵ آشکار ساخت که با وجود گسترش آموزش ابتدایی و اجرای فعالیتهای سوادآموزی در مناطق شهری و روستایی و به ویژه در میان دختران و زنان، قدر مطلق بی سوادان افزایش یافته واز ۲/۱۴ میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ به ۷/۱۴ میلیون نفر در سال ۱۳۶۵ رسیدهاست. البته نرخ باسوادی در دهه یادشده از ۷/۴۱ به ۶۲ درصد ارتقاء یافتهاست. در سال ۱۳۸۵ درصد باسوادان به ۸۴ درصد رسیدهاست.
ارزیابی فعالیتهای سوادآموزی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
سوادآموزی بزرگسالان از سال ۱۲۸۶ با تشکیل کلاسهای اکابر در شیراز آغاز شد. اما برنامه ریزی و تلاش برای مبارزه با بی سوادی در روستاها و در میان کودکان لازم التعلیم عملأ در سال ۱۳۴۱ و با ایجاد سپاه دانش آغاز شد. اجرای وسیع برنامههای سوادآموزی نیز با تشکیل سازمان کمیته ملی پیکار با بی سوادی در سال ۱۳۴۳ مقدور گشت.
۱. سال ۱۲۸۶: تشکیل کلاسهای اکابر در شیراز به همّت مشروطه خواهان
۲. سال ۱۲۸۸ : تصویب آموزش اجباری همگانی برای کودکان هفت سال به بالا
۳. سال ۱۳۱۵ : تصویب نظام نامه اکابر مبنی بر تشکیل کلاسهای اکابر در مدارس دولتی و موظف نمودن کارکنان بی سواد دولت و موسسات عمومی و پیشه وران برای شرکت در این کلاسها
۴. سال ۱۳۲۲ : آغاز فعالیت کلاسهای اکابر
۵. سال ۱۳۲۸ : تاسیس اولین کلاس آموزش بزرگسالان در ورامین
۶. سال ۱۳۳۵ : تجدید نظر در برنامه تعلیمات اساسی و ایجاد بنگاه عمران وزارت کشور و تهیه و تنظیم کتابهای «همه با سواد شویم»
۷. سال ۱۳۴۱ : ایجاد سپاه دانش
۸. سال ۱۳۴۶ : اجرای طرح تجربی سوادآموزی تابعی (حرفهای) در اصفهان و دزفول
۹. سال ۱۳۵۵ : ارائه و اجرای طرح جهاد ملی سوادآموزی
بررسی فعالیتهای سوادآموزی از دهه ۳۰ تا سال ۱۳۵۷
از فعالیتهای سوادآموزی پیش از سال ۱۳۳۴ به دلیل کمبود اطلاعات نمیتوان برداشت درستی ارائه داد. آمارهای منتشره از مراجع مختلف در سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷ هم عمومأ ضد و نقیض بودهاست. در عین حال، برای ارزیابی فعالیتها، آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش به عنوان آمار معتبر مورد بررسی قرار گرفتهاست.
در طی سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۴، بالغ بر ۶/۳ میلیون نفر از بزرگسالان تحت پوشش برنامههای سوادآموزی اداره آموزش بزرگسالان قرار داشتهاند. در اولین سال ارائه برنامههای سوادآموزی، تنها ۱۲۹۹۵ نفر در کلاسها شرکت کردهاند. اما از سال ۱۳۳۵، فعالیتها شدت گرفت و به بالاترین میزان خود یعنی ۴۵۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۳ رسید.
ایجاد سپاه دانش در سال ۱۳۴۱ و به کارگیری سربازان نظام وظیفه در آموزش کودکان مناطق روستایی سبب شد تا هر ساله تعداد بیشتری از کودکان لازم التعلیم تحت پوشش آموزش ابتدایی قرار گیرند و نیز تعداد بزرگسالان مشمول برنامههای سوادآموزی افزایش یابد. در سال ۴۲-۱۳۴۱ که اولین سال اجرای طرح سپاه دانش است، هشتاد و پنج هزار نفر از کودکان سنین ۶ تا ۱۵ سال و شصت و پنج هزار نفر از بزرگسالان تحت پوشش آموزش قرار گرفتهاند. این ارقام در سالهای بعد افزایش یافته و در سال ۵۷-۱۳۵۶ به بالاترین میزان یعنی ۷۰۶۲۷۱ نفر رسیدهاست. نکته قابل توجه آن که تعداد دانش آموزان و سوادآموزان دختر تحت پوشش برنامههای سپاه دانش در مدت اجرای طرح بین ۱۵ تا ۳۰ درصد در نوسان بودهاست و به طور کلی در حال افزایش بودهاست. همچنین در طی سالهای ۵۸-۱۳۴۱، معادل ۳٫۱ میلیون نفر از بزرگسالان زیر پوشش برنامههای سوادآموزی سپاه دانش قرار گرفتهاند.
فعالیتهای سوادآموزی تابعی در ایران
پس از تلاشهای چندین سالهٔ سوادآموزی در سطح جهان و بررسی نتایج این تلاشها، سرانجام وزیران آموزش و پرورش گشورهای جهان در گردهمایی تهران در سال ۱۳۴۴ مفهوم سوادآموزی تابعی را به عنوان برداشتی کامل و موثر از سواد پذیرفتند. در پی این توافق همگانی، قرار شد طرح یادشده به صورت آزمایشی در ۱۱ کشور جهان از جمله ایران به اجرا در آید. گفتنی است منظور از سوادآموزی تابعی یا حرفهای، آموزش سواد و علوم با توجه به شغل افراد و یاد دادن مهارتهای مربوط به حرفهٔ آنان همراه با سوادآموزی است.
به این منظور دو قطب صنعتی و کشاورزی کشور یعنی دزفول و اصفهان برای اجرای آزمایشی طرح انتخاب شدند و از سال ۱۳۴۶ طرحهای سوادآموزی تابعی در این دو منطقه به اجرا درآمد.ازنکات قابل توجه در آمار سوادآموزان تابعی (حرفهای) سرعت بیشتر رشد تعداد سوادآموزان زن به سوادآموزان مرد است، به طوری که با گذشت زمان تعداد سوادآموزان زن بر سوادآموزان مرد پیشی گرفتهاست. همچنین در سالهای ۵۲-۱۳۵۰ تعداد سوادآموزان کاهش یافتهاست. آمار نشان میدهد این طرح تا سال ۱۳۵۶ فعال بودهاست و حتی به شهرهای دیگری مانند ساوه و یزد گسترش پیدا کردهاست.
اگر چه در سوادآموزی تابعی ایران تقریبأ تمام اصول پیش گفته به عنوان راهبردهای اصلی در نظر گرفته شده بود، لکن به دلیل تاکید زیاد بر محتوای حرفهای برنامهها مسئلهٔ آگاه سازی سوادآموزی بسیار ضعیف جلوه کرد.
آمار سوادآموزان تابعی (حرفهای) ایران طی سالهای ۱۳۵۶-۱۳۴۶
• سال تحصیلی ۴۷-۱۳۴۶ : ۳۰۵۳ نفر
• سال تحصیلی ۴۸-۱۳۴۷ : ۷۱۷۹ نفر
• سال تحصیلی ۴۹-۱۳۴۸ : ۱۰۴۶۳ نفر
• سال تحصیلی ۵۰-۱۳۴۹ : ۵۴۰۷۷ نفر
• سال تحصیلی ۵۱-۱۳۵۰ : ۳۳۶۰۰ نفر
• سال تحصیلی ۵۲-۱۳۵۱ : ۱۷۱۱۳ نفر
• سال تحصیلی ۵۳-۱۳۵۲ : ۲۴۰۹۵ نفر
• سال تحصیلی ۵۴-۱۳۵۳ : ۳۰۸۱۱ نفر
• سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴ : ۵۲۷۶۱ نفر
• سال تحصیلی ۵۶-۱۳۵۵ : ۶۷۷۸۰ نفر
به طور کلی از آغاز پیدایش کمیته ملی پیکار با بی سوادی در سال ۱۳۴۳ تا پایان آخرین طرح مبارزه با بیسوادی (طرح جهاد ملی سوادآموزی) موفقیتهای بدست آمده ناچیز بوده و مسئولان کمیته پیکار با بیسوادی برای گریز از واقعیتها به ساختن آمار غیر واقعی میپرداختند. صرفنظر از عدم انسجام سازمانی و آشفتگی برنامه ریزی، یکی از مهمترین موانع و مسائل کمیته ملی پیکار با بیسوادی، تضاد سیاستها و خط مشی آن سازمان با سیاستهای وزارت آموزش وپرورش بود.
در واقع، آموزش وپرورش با تکیه بر ارزشها و اصول جاری خود، توان پذیرش طرحهای غیر رسمی و گاه ابداغی سوادآموزی را نداشت و همین امر سبب میشد تا فعالیتهای سوادآموزی مورد بی مهری آموزش و پرورش قرار گیرد. یکی از نتایج این امر، کاهش اعتبارات کمیته ملی پیکار در برنامه آموزش کودکان و انتقال اعتبارات آن به آموزش و پرورش بود.
سوادآموزی از طریق رادیو نیز موفقیتی بدست نیاورد. بررسی علل ناکامی این طرح نشان داد که سوادآموزی مستقیم از رادیو و تلویزیون اثر چندانی ندارد و تنها حمایتهای غیر مستقیم و برنامههای تکمیلی از تاثیر بیشتری برخوردار است. در هر حال، سوادآموزی تابعی برتری خود را نسبت به سایر برنامههای سوادآموزی گذشته ثابت کرد و برای تکامل آن طرح جهاد ملی مبارزه با بیسوادی در سال ۱۳۵۵ شکل گرفت.
بررسی وضع سواد در ایران در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵
بر اساس اسناد منتشره از سوی سازمان یونسکو، ایران در سال ۱۳۶۴ هجری شمسی در شمار ۹ کشوری قرار دارد که قدر مطلق بی سوادان آنها از ۱۰ میلیون نفر بیشتر است. از این ۹ کشور، ۶کشور در قاره آسیا، ۲کشور در قاره آفریقا ویک کشور در آمریکای لاتین قرار دارد. هند با ۲۴۶ میلیون نفر و ایران با ۱۲ میلیون نفر دارای بیشترین و کمترین تعداد بی سواد در این گروه میباشند. در این میان پاکستان با ۴/۷۰ درصد و برزیل با ۳/۲۲ درصد به ترتیب بیشترین و کمترین نرخ بی سوادی را داشتهاند. سایر کشورهای گروه یاد شده چین، نیجریه، بنگلادش، اندونزی و مصرهستند. این ۹ کشور در مجموع بیش از ۶۷۰ میلیون نفر از بی سوادان جهان را در خود جای دادهاند که رقمی نزدیک به ۷۵ درصد کل بی سوادان را شامل میشود. در آن زمان تعداد کل بی سوادان جهان ۸۹۰ میلیون نفر برآورد شدهاست.
میزان بی سوادی در ایران در سال ۱۳۶۴ بالغ بر ۴۹ درصد بودهاست و ۱۲ میلیون نفر بی سوادان ایران، ۳/۱ درصد کل بی سوادان جهان را تشکیل دادهاند.
در سال ۱۳۵۵، جمعیت ۶ سال و بیشتر ایران بالغ بر ۵/۲۷ میلیون نفر بودهاست که با رشد متوسط سالیانه ۶/۳ درصد به ۷/۳۸ میلیون نفر در سال ۱۳۶۵ رسیدهاست. تعداد با سوادان جمعیت ۶ سال و بیشتر طی سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۶۵ به ترتیب برابر ۹/۱۲ و ۹/۲۳ میلیون نفر و نرخ باسوادی نیز معادل ۴۷ و ۶۱ درصد بودهاست. به استناد ارقام یاد شده طی ده سال ۶۵-۱۳۵۵، نزدیک به ۱۱ میلیون نفر به باسوادان کشور اضافه شدهاست و نرخ باسوادی نیز حدود ۱۴ درصد افزایش یافتهاست. لکن طی ده سال یاد شده با وجود افزایش تعداد باسوادان و نرخ باسوادی، قدر مطلق تعداد بی سوادان کاهش نیافته و حتی معادل ۴۰۰ هزار نفر افزایش داشتهاست.
از کل جمعیت ۶ سال و بیشتر ایران در سال ۱۳۶۵ حدود ۰۰۰/۸۵۰/۵ نفر، یعنی ۵/۳۹ درصد را مردان تشکیل دادهاند. تعداد بی سوادان زن نیز در حدود ۹ میلیون نفر و سهم آنها در کل جمعیت بی سواد حدود ۵/۶۰ درصد بودهاست. مقایسه ارقام و نسبتهای بالا نشان میدهد که شدت نابرابری بین زنان و مردان به لحاظ سواد تا چه حد زیاد میباشد.
بررسی وضع سواد به تفکیک مناطق شهری و روستایی
بیش از ۶۱ درصد بی سوادان سال ۱۳۶۵، یعنی حدود ۹ میلیون نفر، در مناطق روستایی سکونت داشتهاند. ۳۹ درصد باقیمانده در مناطق شهری میزیستهاند که بالغ بر ۰۰۰/۷۷۸/۵ نفر بودهاست. که این نابرابری زمانی قابل توجه تر است که بدانیم درصد جمعیت شهرنشین کشور در سال ۱۳۶۵ برابر ۳/۵۴ درصد بودهاست.
بررسی وضع سواد بر حسب استان در سال ۱۳۶۵
استان تهران با ۲/۷۸ درصد دارای بالاترین نرخ باسوادی و استان سیستان و بلوچستان با ۹/۳۵ درصد از کمترین میزان باسوادی در کشور برخوردار بودهاست.
همچنین استانهای آذربایجان غربی وشرقی، هرمزگان و کردستان (احتمالا به دلیل دوزبانه بودن منطقه و مشکلات موجود در تدریس زبان فارسی به نوآموزان با گویشهای محلی) در آخرین مراتب نرخ باسوادی قرار گرفتهاند.
در سال ۱۳۷۰، تهران با ۷/۸۵ درصد و سیستان و بلوچستان با ۳/۵۰ درصد به ترتیب بالاترین و پایینترین میزان باسوادی بودهاند. در نگاه به آمار نرخ باسوادی در استانهای کشور متوجه یک نابرابری محسوس میشویم که میتوان گفت دلایل ایجاد این فاصله را باید در مواردی چون نابرابری در وجود امکانات آموزشی و گسترش روزافزون آن، نابرابری در درآمد و ثروت، تنوع فرهنگ وزبان، عملکرد حکومتهای گذشته در جهت ابقای خود و برخی عوامل دیگر باید جست.
به لحاظ نرخ باسوادی، در مقایسه با کشورهای مشابه و آمار سالیان پیش، پیشرفت چندان مطلوبی حاصل نشدهاست. در واقع اگرچه گسترش هر چه بیشتر آموزش ابتدایی در دوران پس از انقلاب اسلامی سبب افزایش جمعیت باسواد شدهاست، لکن افت تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مواردی است که از افزایش نرخ باسوادی جلوگیری میکند.
نکتهای که قابل توجهاست این که عدهای از افراد بزرگسالی که آموزشهای سوادآموزی را دیدهاند و حتی موفق به کسب مدرک سوادآموزی شدهاند از سطح سواد مطلوبی برخوردار نیستند و حتی پس از مدتی توانایی خواندن ونوشتن را از دست میدهند.
عواملی مانند نداشتن دانش و مهارت کافی معلمان سوادآموزی، سن بالا سوادآموزان و در نتیجه پایین بودن سطح یادگیری و انگیزه آنان، عدم پیگیری در ادامه آموزش سوادآموختگان، تکرار نکردن مطالب آموخته شده و به کار نبردن خواندن و نوشتن توسط سوادآموختگان و... باعث این موضوع شدهاست.
آمار نشان میدهد در سال ۱۳۶۵ تقریبأ میزان نرخ بی سوادی زنان ۶۰ درصد و مردان ۴۰ درصد بودهاست. و میزان نرخ بی سوادی روستاییان ۶۰ درصد و شهرنشینان هم ۴۰ درصد بودهاست. پس میزان نرخ بی سوادی زنان و روستاییان با هم برابر و بیشتر از نرخ بی سوادی مردان و شهرنشینان بودهاست. که این امر نشان میدهد که در سوادآموزی باید به زنان و روستاییان بیشتر توجه شود. مشکلاتی مانند عدم جذابیت دورههای سوادآموزی، بازگشت به بی سوادی بسیاری از نوسوادان و عدم تطابق مواد درسی با واقعیتهای زندگی روزمره سبب شده برنامههای سوادآموزی در گسترش سواد چندان موفق نباشند و قدر مطلق بی سوادان رو به افزایش بگذارد.
تحلیل کیفی سوادآموزی در ایران در پیش از انقلاب اسلامی
میزان باسوادی جمعیت ۶ سال و بیشتر کشور در سالهای ۱۳۴۵، ۱۳۳۵ و۱۳۵۵ به ترتیب ۲۸، ۱۵ و ۷/۴۱ درصد بودهاست. نرخ سواد مناطق روستایی در این سالها نیز به ترتیب ۱۵، ۱۰ و ۲۵ درصد بودهاست. با فرض صحت این ارقام، باز هم بررسی تطبیقی شاخصهای یاد شده روند نامطلوب سوادآموزی را نشان میدهد. باید اذعان کرد که بهبود و دگرگونی وضع دشوار زندگی تودههای بی سواد تنها با سوادآموزی محض و بدون نشان دادن فواید و کاربردهای سواد و علوم مختلف در زندکی امکان پذیر نخوالهد بود. ضروری است که بی سوادان بیش از هر چیز به آن دسته از اهداف و نیازهایی بیندیشند که با بهبود وضع زندگی آنان قرین خواهد بود.این امر سبب ایجاد یا تقویت انگیزه آنان برای مشارکت فعال در امور خواهد شد.در جریان همین مشارکت هاست که افراد بی سواد به اهمیت سوادآموزی بیشتر پی خواهند برد و در ضمن کسب شناخت و آگاهی از موانع رشد وپیشرفتشان، فعالانه در آموزش و تربیت شرکت خواهند کرد.
برخی از فعالیتهای سوادآموزی در پیش از انقلاب موفق بودهاند که تدوین کتابهای درسی برای مردان و زنان روستایی و جمعیتهای شهری از این جملهاست. دراین کتابها سعی شدهاست تا مواد آموزشی از یک سو با واقعیتها و نیازهای فردی و اجتماعی هر گروه مرتبط باشد و از سوی دیگر ضمن تقویت فرآیند آگاه سازی، به افزایش کارآیی و پرورش قوهٔ تحلیل و تصمیم گیری سوادآموز کمک نماید. تلاش برای آموزش کودکان لازم التعلیم ازدیگر نکات مثبت برنامه سوادآموزی بود. از سوی دیگر بازگشت به بی سوادی نوسوادان، نیاز به دورههای تکمیلی آشکار میساخت.
ارزیابی برنامههای سوادآموزی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
هنگامی که در ۷ دی ۱۳۵۸ به دستور خمینی، نهضت سوادآموزی تشکیل شد، جمعیتی بالغ بر ۱۴ میلیون نفر بی سواد در کشور وجود داشت. در آن زمان شور و شوق مردم برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در بالاترین حد خود بود. بی شک این اشتیاقها بهترین فرصت و زمینه برای حرکتی بنیادی برای ریشه کنی بی سوادی بود. اما متاسفانه به دلیل جنگ سنگین تحمیلی و درگیریهای داخلی و در نتیجه عدم ثبات کشورامکان بهره گیری از توان مردم و دولت میسر نبود چرا که توان مردم و دولت مصروف دفاع از کشور بود.
در طول جنگ بیشتر بودجه کشور صرف هزینههای دفاعی میشد و جنگ مهمترین مسئلهٔ کشور بود که باعث میشد سایر امور کشور از جمله سوادآموزی مورد کم توجهی قرار گیرد. پس از پایان جنگ نیز به دلیل خرابی کشور بیشتر امکانات کشور در جهت سازندگی قرار گرفت. همچنین گذشت زمان بر انگیزهها و علاقهها تاثیر منفی گذاشت. و پس از آن هم نهضت سوادآموزی به خوبی عمل نکرد.
از آمار فعالیتهای نهضت در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ اطلاع دقیقی در دست نیست. تنها اعلام شده طی این سالها ۷۴۱ هزار نفر زیر پوشش برنامههای سوادآموزی قرار گرفتهاند. در سال ۱۳۶۱ نهضت سوادآموزی طرح ضربتی سوادآموزی را مطرح کرد، لکن طرح یادشده شکست خورد. طرح آموزش فرد به فرد در سال ۱۳۶۲ مطرح شد که بر اساس آن افراد باسواد خانواده بی سوادان را یاری میکردند تا به مهارتهای سوادآموزی دست یابند. از آن زمان به بعد طرحهای گوناگون دیگری به اجرا در آمدهاست که شامل طرحهای «گامی به سوی نور»، «سرباز معلم»، «لازم التعلیم» و «مساجد» میشود. علاوه بر آن نهضت سعی کردهاست که مهاجران جنگ تحمیلی، مهاجران افغانی و عراقی، اسیران جنگی، سربازان و کارکنان دولت را زیر پوشش برنامههای خود قرار دهد.
به استثنای سه سال اول فعالیت نهضت، به طور متوسط سالانه نزدیک به ۹۰۰ هزار نفر در کلاسهای سوادآموزی شرکت کردهاند. بالاترین میزان شرکت در سال ۱۳۶۶ (۱٬۶۶۰٬۰۰۰ نفر) و کمترین مقدارآن در سال ۱۳۶۳ (برابر با ۸۴۴٬۰۰۰ نفر) صورت گرفتهاست.
آمار نشان میدهد که همواره تعداد زنان تقریباً دو برابر تعداد مردان بودهاست. این فرض وجود دارد که بی سوادان مرد به دلیل اشتغال و در نتیجه به خاطر کمبود وقت و خستگی مایل به تحصیل نباشند. البته باید توجه داشت که نرخ بی سوادی مردان معمولآ ۲۰ درصد کمتر از زنان بودهاست. میزان متوسط قبولی در دورههای سوادآموزی طی سالهای ۶۸-۱۳۵۸ برابر ۴۰ درصد بودهاست. نکته جالب این که میزان قبولی زنان همواره از مردان بیشتر بودهاست. حاصل فعالیتهای سوادآموزی در طول سالهای ۶۸-۱۳۵۸ نشان میدهد که جمعأ بالغ بر ۹/۳ میلیون نفر به اخذ کارنامه قبولی از نهضت سوادآموزی شدهاند.
نکته قابل توجه این که بیشتر معلمان و کارکنان نهضت سوادآموزی دارای مدرک دیپلم و زیر دیپلم هستند و از نظر سطح تحصیلات بیشتر آنان در سطح پایینی هستند. و جالب این که حتی در دفتر مرکزی نهضت سوادآموزی چند بی سواد مشغول به کار هستند.
گفتنی است براساس آخرین نتایج سرشماری عمومی در سال ۱۳۷۵ از میان ۵۲ میلیون نفر جمعیت ۶ ساله و بالاتر کشور ۴۱ میلیون نفر باسواد بودهاند و بدین ترتیب میزان باسوادی در کشور معادل ۷۵ درصد میباشد. از مجموعه باسوادان کشور ۵۴ درصد را مردان و۴۶ درصد را زنان تشکیل میدهند.
آمار کلی نرخ باسوادی در ایران طی سالهای ۱۳۸۵-۱۳۳۵
• سال ۱۳۳۵ : ۱۵ درصد
• سال ۱۳۴۵ : ۲۸ درصد
• سال ۱۳۵۵ : ۴۷ درصد
• سال ۱۳۶۵ : ۶۱ درصد
• سال ۱۳۷۵ : ۷۵ درصد
• سال ۱۳۸۵ : ۸۴ درصد
• سال ۱۳۹۰ : ۹۱ درصد
اطلاعات مربوط به افراد باسواد به همراه جزییات با انجام سرشماری عمومی نفوس و مسکن توسط مرکز آمار ایران که هر ده سال یک بار تهیه و انتشار مییابد در این بخش عرضه شده است. اطلاعات ذکر شده در تمامی سطوح و پوشش جغرافیایی (کل کشور، استان، شهرستان، شهر، آبادی و ...) قابل ارائه است.
اهم فعالیت ها، طرحها در این حوزه:
سال اجرا |
عنوان فعالیت، طرح آماری |
روش اجرا |
دستگاه مجری |
1335 تا 1395 |
سرشماری عمومی نفوس و مسکن |
سرشماری |
مرکزآمار ایران
|
آموزش عمومی:
آموزش عمومی شامل دورههای آموزش ابتدایی تا اخذ دیپلم است. کلیه افراد دانش آموز پس از ورود به اولین محیط آموزشی جزو دسته آموزش گیرندگان عمومی قرار میگیرند. سواد آموزان نهضت سوادآموزی و نوآموزان نیز در این دسته هستند. اطلاعات ارائه شده دراین رسته شامل دانش آموزان، سواد آموزان، نوآموزان، معلمان، مقاطع تحصیلی، مدارس، کلاسهای آموزشی و... می باشد. شایان ذکر است اولین سالنامه رسمی وزارت فرهنگ در سال 1297، (شامل آمار دورههای ابتدایی، متوسطه و عالی) و سپس سالنامه آماری وزارت فرهنگ به طور تخصصی تر در سال 1305 منتشر گردید و آمار دانشآموزان و دانشجویان به طور مقایسهای برای سه سال تحصیلی به ترتیب از سالهای 1301 تا 1304 به صورت سالیانه ارائه و سپس این آمارهـا از سال 1305 به بعد، به طور مرتب جمعآوری و سالانه منتشر شده است.
از سال 1343 تا کنون، آمار مربوط به دانشآموزان، توسط وزارت آموزش و پرورش انتشار مییابد. فعالیتهای مربوط به سوادآموزی بزرگسالان نیز که در سال 1334 آغاز شده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط سازمان نهضت سواد آموزی ادامه یافت. این سازمان از بدو تأسیس در سال 1358، آمار فعالیتهای خود را به طور منظم جمعآوری و ارائه مینماید باذکر این نکته که ازسال 1390 دورههای نظام آموزشی این سازمان تغییر یافته است. علاوه بر این، ارائه آمار مربوط به سازمان آموزش فنی و حرفهایکشور از سال 1375 آغاز شده است. این سازمان درسال 1359 با ادغام صندوقهای کارآموزی، مراکز تعلیمات حرفهای و کانونهای کارآموزی که در گذشتـه عهدهدار آموزشهای فنی و حرفهای کشور بودند، بهوجود آمد و فعالیتهای خود را تحت پوشش وزارت کار و امور اجتماعی آغاز نمود. اطلاعات مربوط به این سازمان نیز شامل هنرستانها، دانش آموختگان این رشته ها، تمعلمان و.. است.
اهم فعالیت ها، طرحها در این حوزه:
سال اجرا |
عنوان فعالیت، طرح آماری |
روش اجرا |
دستگاه مجری |
1297 |
انتشار اولین سالنامه رسمی وزارت فرهنگ |
بصورت ثبتی |
وزارت فرهنگ |
1305 |
انتشار دومین سالنامه آماری وزارت فرهنگ (آمارسال 1301-1304) |
بصورت ثبتی |
وزارت فرهنگ |
1305 تا 1342 |
انتشار سالنامه آماری وزارت فرهنگ |
بصورت ثبتی |
وزارت فرهنگ |
1352 تاکنون |
آمار آموزش و پرورش |
بصورت ثبتی |
وزارت آموزش و پرورش |
1358 تاکنون |
آمارسازمان نهضت سوادآموزی |
بصورت ثبتی |
سازمان نهضت سواد آموزی |
1375 |
آمارسازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور |
بصورت ثبتی |
سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور |
ادامه دارد....