کتاب «تربیت هنرآموز (معلم فنی و حرفهای) به روایت اسناد» منتشر شد
مقدمه: آموزش و پرورش در هر جامعهای بنیان توسعه پایدار و عامل اصلی شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسانی است. در این میان، آموزشهای فنی و حرفهای جایگاهی ویژه دارند، چرا که رسالت آنها تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص برای ورود به عرصههای تولیدی و صنعتی است. بر همین اساس، نقش معلمان و هنرآموزان فنی و حرفهای نه تنها در انتقال دانش و مهارتهای تخصصی بلکه در هدایت آینده شغلی و حرفه ای نسل جوان، نقشی اساسی و بنیادین است.
مرور اسناد تاریخی و اساسنامههای موجود در کتاب حاضر نشان میدهد که توجه به تربیت هنرآموز (معلم فنی و حرفهای) در ایران، ریشه در بیش از یک قرن گذشته دارد و همواره در کانون برنامهریزیهای آموزشی و فرهنگی کشور قرار گرفته است. از نخستین تلاشها برای تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۰ هجری شمسی تا شکلگیری مدارس و هنرستانهای گوناگون در دورههای بعد، همواره اهمیت تربیت نیروهای متخصص برای صنایع، کشاورزی، خدمات و هنر مورد تأکید بوده است. این روند نشان میدهد که سیاستگذاران آموزشی در هر دوره تاریخی، ضرورت آمادهسازی معلمانی توانمند در حوزههای مختلف مهارتی را درک کرده و در پی آن بودهاند که ساختاری قانونی و سازمانی برای تحقق این هدف ایجاد کنند. به همین دلیل، در اسناد متعدد میتوان مشاهده کرد که همواره تأکید اصلی بر این بوده است که بدون وجود معلمان متخصص، آموزشهای فنی و حرفهای دچار کاستی شده و پیوند میان آموزش و نیازهای واقعی جامعه گسسته میشود.
یکی از نکات مهمی که در این مجموعه اسناد به چشم میخورد، آن است که محیط آموزشی فنی و حرفهای هرگز محدود به فضای کلاس و مدرسه نبوده است. از همان آغاز، کارگاهها، مزرعهها، صنایع و حتی کارخانجات بخشی جداییناپذیر از محیط یادگیری محسوب میشدند. چنین رویکردی نشان میدهد که آموزش فنی تنها در بستر تعامل با واقعیتهای حرفهای معنا مییابد و معلم فنی باید بتواند دانشآموزان را نه فقط در سطح نظری، بلکه در عرصه عمل و تجربه هدایت کند. اگر به بازههای زمانی توجه کنیم، درمییابیم که بیشترین تصویب قوانین و مقررات در زمینه آموزشهای فنی و حرفهای در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ و سپس ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ صورت گرفته است. در این دورهها، کشور بهطور فزایندهای با نیاز به نیروی انسانی متخصص برای اداره صنایع، کشاورزی، بازرگانی و خدمات مواجه بود و همین ضرورت، نهادهای تصمیمگیری را واداشت تا برای تربیت معلم و هنرآموز، اساسنامهها و نظامنامههای متعددی تدوین کنند. در دهههای پس از انقلاب نیز، تصویب قوانین مرتبط با دانشگاههای تخصصی مانند دانشگاه شهید رجایی و دانشگاه فرهنگیان، گامی تازه برای انسجامبخشی به نظام تربیت معلم فنی و حرفهای محسوب میشود.
مرور محتوای کتاب نشان میدهد که بیشترین توجه معطوف به زمینه ها و رشتههایی چون صنعت، کشاورزی و فلاحت، صنایع دستی و هنری، موسیقی، نساجی، پرستاری، نفت و گاز، راهآهن و بازرگانی بوده است. در واقع، هر دورهای بسته به شرایط اقتصادی و اجتماعی، بر حوزههای خاصی متمرکز شده است. بهعنوان نمونه، در دهههای نخستین قرن چهاردهم هجری شمسی، توجه عمدتاً به کشاورزی و صنایع روستایی معطوف بود، حال آنکه در دهههای میانی، رشتههایی چون تجارت، موسیقی و صنعت نفت محوریت یافتند.
این تنوع رشتهها نشان میدهد که آموزش فنی و حرفهای همواره در پی پاسخگویی به نیازهای روز جامعه بوده است و معلمان فنی باید متناسب با این نیازها تربیت شوند. از سوی دیگر، در اساسنامههای تدوینشده، اصول مشترکی نیز به چشم میخورد. این اساسنامهها معمولاً شامل اهداف مشخص، شرایط پذیرش داوطلبان، ساختار دورههای تحصیلی، شیوههای کارورزی و ضوابط استخدام فارغالتحصیلان بودهاند. بهویژه تأکید بر پیوند میان آموزش نظری و عملی و الزام دانشجویان به گذراندن دورههای کارگاهی یا میدانی، ویژگی مشترک بسیاری از این اسناد است. همچنین در این اساسنامهها بر نقش نهادهای نظارتی و مدیریتی همچون شورای عالی معارف، شورای عالی فرهنگ، وزارت معارف، و بعدها شورای عالی آموزش و پرورش و وزارت آموزش و پرورش تأکید شده است. این نهادها همواره تصمیمگیرندگان اصلی در زمینه تربیت معلم فنی و حرفهای بودهاند و مسیر سیاستگذاری در این حوزه را تعیین کردهاند.
از طرفی ضرورت تربیت معلم فنی و حرفهای را میتوان در چند محور اساسی خلاصه کرد: نخست، تأمین نیروی انسانی برای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور؛ دوم، ارتقای سطح مهارتهای حرفهای جوانان و آمادهسازی آنان برای ورود به بازار کار؛ سوم، ایجاد پیوند میان آموزش و نیازهای واقعی جامعه؛ و چهارم، فراهم آوردن زمینه رشد فرهنگی و اجتماعی از طریق آموزشهای کاربردی. این محورها به روشنی در اسناد تاریخی انعکاس یافتهاند و نشان میدهند که سیاستگذاران آموزشی از دیرباز به اهمیت این حوزه واقف بودهاند. همچنین باید توجه داشت که تربیت معلم فنی و حرفهای تنها به معنای آموزش مهارتهای فنی نیست، بلکه جنبههای تربیتی و فرهنگی نیز در آن نقش برجستهای دارد. بسیاری از اساسنامهها بر این نکته تأکید کردهاند که معلم فنی باید علاوه بر تسلط بر فنون تخصصی، توانایی تربیت اخلاقی و اجتماعی شاگردان را نیز داشته باشد. این ترکیب از دانش فنی و تربیت انسانی، جایگاه معلم فنی را بهعنوان الگویی جامع برای نسل جوان تثبیت میکند. از منظر تاریخی، میتوان گفت که مسیر تربیت معلم فنی و حرفهای در ایران، از تأسیس دارالفنون آغاز شد و در طول زمان با تأسیس مدارس فلاحت، هنرستانهای صنایع قدیمه، دبیرستانهای تجارت و پرستاری، دانشسرای کشاورزی و سپس دانشگاههای تربیت دبیر ادامه یافت. این مسیر نشاندهنده تکامل تدریجی و تنوعبخشی به حوزههای آموزشی است. در هر مرحله، اساسنامهها و قوانین جدیدی تدوین شد تا پاسخگوی شرایط روز باشد و ساختار نظام آموزشی را با نیازهای جامعه هماهنگ سازد. نکته قابل توجه دیگر، استفاده از معلمان و متخصصان خارجی در دورههای اولیه است. در بسیاری از اسناد مربوط به اوایل قرن چهاردهم، به استخدام معلمان آلمانی، فرانسوی و دیگر کشورها برای تدریس در مدارس صنعتی و کشاورزی اشاره شده است. این امر نشان میدهد که در آغاز، کشور نیازمند انتقال دانش و تجربه از دیگر کشورها بوده، اما به تدریج با شکلگیری مراکز تربیت معلم داخلی، این وابستگی کاهش یافته و ایران توانسته است نیروهای متخصص خود را پرورش دهد. بطور خلاصه با توجه به اسناد تاریخی، بکارگیری و تربیت هنرآموز (معلم فنی و حرفه ای) به روش هایی ذیل صورت گرفته است:
استخدام و استفاده از معلمان فنی و حرفه ای خارجی
اعزام به خارج از کشور برای تربیت معلم
تربیت معلم از طریق مدرسه (دبیرستان، هنرستان، آموزشگاه) در دوره متوسطه یا عالی
تربیت از طریق دانشسرا یا هنرسرای در دوره مقدماتی یا عالی
تربیت معلم از طریق ایجاد مراکز تربیت معلم
تربیت معلم از طریق ایجاد آموزشکده/دانشکده یا دانشگاه
به کارگیری متخصصین و مجربین حرفه ای در برخی از رشته ها
بدین ترتیب، مجموعه اسناد گردآوریشده در این کتاب نه تنها تاریخچهای از آموزشهای فنی و حرفهای را ترسیم میکند، بلکه نشان میدهد چگونه نظام آموزشی ایران در طول بیش از یک قرن، مسیر تکاملی خود را پیموده است. این اسناد به ما یادآور میشوند که هر گاه توجه جدی به تربیت معلم فنی و حرفهای صورت گرفته، نتایج مثبت آن در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور نمایان شده است. در مقابل، هرگاه این حوزه مورد غفلت واقع شده، شکاف میان آموزش و نیازهای واقعی جامعه عمیقتر گردیده است. بنابراین، مطالعه این کتاب نه تنها برای پژوهشگران، سیاستگذاران، کارشناسان آموزشی و هنرآموزان مفید است، بلکه برای همه کسانی که به آینده آموزشهای فنی و حرفهای در ایران میاندیشند، ضروری به نظر میرسد. مرور این اسناد ما را به این نتیجه میرساند که تداوم توسعه کشور در گرو سرمایهگذاری مستمر بر تربیت هنرآموزان متخصص است؛ معلمانی که بتوانند همزمان با تحولات علمی و فناوری روز حرکت کنند و نسل آینده را برای زندگی و کار در جامعهای پویا آماده سازند. در پایان از همکاران دبیرخانه به ویژه گروه تدوینکننده این مجموعه تشکر میشود. دبیرخانه شورای عالی آموزش وپرورش